Gunaah (2002)

Starring

Bipasha Basu	.... Prabha
Dino Morea	.... Aditya

Director : Amol Shetge


Gunaah has sultry Bipasha playing a good cop and model-turned-actor Dino Morea essaying the role of a criminal at large. The film, maiden directorial attempt by Amol Shetge, is based on the script by Mahesh Bhatt.

Tough cop Prabha (Bipasha) is haunted by the demons of her past. Being an illegitimate daughter of a prostitute, she has had a very bad childhood and there once occurred an incident in her life when she was driven to the point of committing a murder. But today, now that she is a cop, she believes that she can clear her conscience by reforming a criminal.

Prabha’s


life is turned topsy-turvy with the entry of Aditya (Dino), who is a good person at heart but was forced to take the path of crime due to the wrongdoing of the system.

Prabha goes to Aditya’s house to nab him, but gets carried away when she sees him bathing. Aditya slips from under her vigilant eyes and a hasty chase follows. Prabha stays close on the heels of fleeing Aditya. At one point when she is about to fall off the rooftop Aditya stops running and extends his hand to save her. This act makes a great impact on Prabha.

Prabha decides to know Aditya’s past and find out what prompted him to commit crime in the first place. She decides to reform him but herself gets ‘reformed’ into loving him in the process.

At its core Gunaah is a schmaltzy fare that is riddled with Bollywood stereotypes. The script is over fictitious and full of oddities that are hard to comprehend. For instance there is a sequence where a skimpily dressed Prabha takes Aditya to his home in the middle of the night. Purpose – to extract an honest confession from him. Instead of making him confess, she confides in him and what follows is a raunchy dream sequence.

Bipasha just about manages to play her character but cuts poor show with her highly accented dialogue delivery. But for a few select facial expressions she is unable to convey complex emotions in her character.

Dino Morea, on the other hand, hardly gets to speak any dialogues in the first half of the film. Although his role in the film is quite passive, he is given to frequent hamming.


کارگردان:امول شیتگ

نویسنده:موهش باهات

بازیگران: دینو مورا، بی پاشا باسو،عرفان خان، آشوتوش رانا، انانگ دزایی ،....

پرابا نارایان(بی پا شا باسو) افسر برجسته پلیس در پی یک بازرسی مدارکی علیه افسر ارشد خود دیگ وجی پاندیت (عرفان خان) به دست می اورد که به کمک آن موفق می شود ترفیع بگیرد ولی با این کار دشمنی پاندیت را به جان میخرد.

پرابا برای رسیدگی به پرونده قتل یک دکتر در منزلش به آنجا می رود بعد از بررسی دقیق منزل متوجه یک سبد گل مشکوک و اتاقی می شوند که در آن از دوربین مخفی که در منزل کار گذاشته چهره مردی(دینو) را می بیند که همان سبد گل را در دست داشت انها از تصویر دینو کپی گرفته و به کمک ادرس روی سبد گل به محل گل فروشی رفته و با عکسی که ازدینو دارند موفق با یافتن محل اقامت او می شوند ابتدا پربا وارد خانه شده و متجه می شود که دینو در حمام است وبعد به بررسی خانه می پردازد تا بقیه بیایند ولی دینو که متوجه حضور کسی در خانه شده بود از پنجره حمام پا به فرار می گذارد که بعد تعقیب وگریز شروع می شود دینو وقتی در حال فرار از بام یک خانه بود متوجه شد پای پربا لیز خورده و در حال سقوط از بام است او ابتدا تصمیم به فرار می گیرد ولی وجدانش اجازه نمی دهد او را ترک کند پس او را نجات می دهد و به زندان می افتد. اما عشق بین انها جوانه می زند.

در زندان پربا هر چه او را شکنجه می دهد موفق به حرف کشیدن از او نمی شود تا اینکه پیش فردی به نام مادیسان گو کال(آشوتوش رانا) که او را عمو صدا میزند می رود او افسر سابق پلیس است و پربا با او در مورد دینو سوال می کند و با او حرف میزند انها حتی اسمی از دینو ندارند با حرف ها ی پربا گوکال متوجه عشق او به دینو می شود و به او می گوید عشق را در چشمات می بینم اون جون تو رو نجات داده تو باید با او نرم تر برخورد کنی تا بتونی از او حرف بکشی پس پربا هم رفتاری نرم تر با اون داره تازه متوجه اسم او شده ادیتیا او یک اتش نشان بوده که برای کارهایی که کرده مدال لیاقت گرفته وهمین باعث شده که پربا مشکوک بشه که چرا یه همچین کسی به یه ادم کش تبدیل می شه
او یک شب به همراه ادیتیا تنها به خانه او می رود در انجا با جمله ای روی دیوار رو برو می شه : همه ی دنیا خوبن ولی هند مال ماست و باید اون را اباد کنیم

دیدن همچین چیزی تو اون خانه برای پربا عجیب بود بعد لکه خون روی دیوار می شه و هر چی از ادیتیا می پرسه که لک حپخون مال کیه او ج.ابی نمی ده پربا از کوره در میره و به او می گه که اون رو اینجا نیا ورده تا سکوتش رو بشنود و بهش می گه این سکوت تنها اون رو به سمت مرگ می برد همین و او می دونه که ادیتیا از این دولت دل پری داره و او ازش می خواهد داستانش را برای اون به عنوان یک دوست تعریف کنه وقتی باز با سکوت او مواجه می شود بهش می گه من می خواهم داستان زندگی خودم رو برات بگم من دختر یک بدکاره بودم و پدرم چه کسی بود این رو نمی دونستم هر روز مادرم با یکی به خانه می امد تا اینکه یک روز با یک پلیس انجا امد وقتی مادرم بهم گفت از انجا بروم اون پلیس نگاه بدی کرد و به مادرم گفت امشب می خواهم با اون باشم ولی ماردم مخالفت کرد خلاصه درگیر شدیم و من برای دفاع از مادرم اون رو کشتم ولی برای انتقام قاتل نشدم تصمیم گرفتم پلیس شوم و این جور پلیس های فاسد رو مجازات کنم ادیتیا تحت تاثیر قرار می گیره اشکهای اون ر پاک می کنی ولی باز چیزی نمی گه

صبح وقتی پربا اه محل کارش می رود متوجه می شود که پاندیت داره برعلیه اون حرف می زنه و اینکه اون یکلیس زنه و تحت تاثیر احساساتش با اون مجرم برخورد می کنه و می خواهد بدونه که چرا اون دیشب با ادیتیا در خانه او تنها بودن ولی رییس پلیس یه حرف او اعتنایی ندارد و تنها می گوید که خودت رو عوض کن و انقدر مشروب نور این باعث عصبانیت او می شود مخصوصا وقتی پربا درباره مشاهدات خودش از خانه ادیتیا و حدسیاتش با اون صحبت میکنه و اینه مورد قبول رییس پلیس واقع میشه. همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه در روز انتقال ادیتیا به زنادن او بوسیله همکاراش دزدیده میشه وهمه پربا را برای عدم شلیک به ادیتیا سرزنش می کنند اما از طرفی......
دیگه به نظرم بقیه نباشه بهتره از مزه می افتد ببینید بعد نظر بدین.