raaz - 2002

Director:

Vikram Bhatt

Writers:

Mahesh Bhatt (written by)
Girish Dhamija (dialogue)

Release Date:

12 March 2002 (Kuwait)
Genre:

Fantasy | Horror | Musical | Mystery | Romance | Thriller
Cast

(Credited cast)

	Dino Morea	...	Aditya Dhanraj
	Bipasha Basu	...	Sanjana Dhanraj
	Malini Sharma	...	Malini
	Shruti Ulfat	...	Priya
	Anang Desai	...	Aditya's Father
	Vishwajeet Pradhan
	Ali Asghar	...	Nisha's boyfriend (as Ali Asgar)
	Mink Singh	...	Nisha (as Mink)
	Masood Akhtar
	Pratima Kazmi
	D. Siddharth
	Neha Murli		(as Neha Bam. Murli)
	Ishwar Patel
	Kiran Randhawa
	Ashutosh Rana	...	Professor Agni Swaroop

Sanjana and Aditya retreat to Ooty to give a last chance to their crumbling marriage. But the break turns into a nightmare when Sanjana starts hearing screams. A spirit is haunting Sanjana, while Aditya is hiding a secret that could steer him from life to death.

Sanjana Dhanraj feels neglected by her husband Aditya, a wealthy businessman. After taking too many sleeping pills, she has a car crash. The two of them decide to go away together so that she can recover and to take time to rekindle their relationship. She insists that they go to their house in Ooty. But once there she believes that she can hear the screams of a girl, even though nobody else can. Aditya thinks she might be going crazy. She and her friend Priya consult an expert and come to believe that a malevolent spirit is haunting the house. But as the hauntings become more malicious, Sanjana comes to the realization that Aditya is hiding a secret, which he must reveal at the earliest possible time or the couple shall live with this fear all there life.





کارگردان: ویکرام باهات

بازیگران: دینو مورا،بی پاشا باسو،آشوتوش رانا،شورتی الفت،مالینی شرما ، انانگ دزایی،...

داستان فیلم درباره زوج جوانی است که در ابتدای زندگی خوب و با عشقی را داشتند اما به دلیل شلوغی که ادیتیا دانتراج (دینو مورا) داشت کم کم بین انها فاصله افتاد و روابطشان سرد شد و ادیتیا تمام فکرش کار است و به سانجانا(بی پاشا باسو) اهمیت نمی دهد تا اینکه در مهمانی که برای موفقیت جدید کمپانی انها گرفته شده بود سانجانا از این همه بی توجهی خسته شده و با بحث کردن با ادیتیا سوار ماشین شده و از آنجا می رود اما در بین راه ناگهان صدایی می شنود که حواس او را پرت کرده و باعث تصادف او می گردد.

ادیتیا خود را فورا به بالین سانجانا می رساند دکتر به او می گوید که حال جسمانی سانجانا خوب است ولی از لحاظ روحی او افسرده است ادیتیا به دیدن او می رود و به او می گه که این تنبیه سختی بود ولی سانجانا می گه که انها باید از هم جدا شوند ولی ادیتیا قبول نمی کنه و از او یک فرصت دو باره برای جبران می خواهد و به او می گوید با هم به سفر می روند و انجا فقط با هم هستند بدون هیچ مزاحمت و کاری هر جای دنیا که بخواهد سویس ، آمریکا ، ... ولی سانجانا از او می خواهد او را جایی ببرد که عشقشان و زندگی پر از عشقشان را شروع کردند و ادیتیا هم قبول میکند غافل از اینکه بدانند چه حوادثی در انتظار انها است

اما با ورود انها به خانه شان سانجا نا متوجه چیز های عجیبی می شود او مرتب صدا های عجیبی می شنود و صدای فریاد های یک زن و چیز های عجیب و غریبی که رخ می دهد او را نگرا می کند او ابتدا با ادیتیا صحبت می کند ولی او می گوید هیچ صدایی نیست و او خیالاتی شده است و سانجانا از اینکه او حرف هایش را جدی نمی گیرد نا راحت می شود و پیش دوستش پریا (شیروتی الفت) می رود و با او درد و دل می کند پریا و همسرش اجی (انانگ دزایی) که از دوستان صمیمی و قدیمی انها بودند و شاهد چگونگی علاقه انها بهم بودند خیلی نگران زندگی انها هستند و فکر می کنند که انها چشم خورده اند چون زندگی پر از مهر و تفاهم انها زبان زد همه بوده است و بای همین تصمیم می کیرد که دوباره انها را باهم اشتی دهند خلاصه با وساطت آنها سانجانا ه خانه بر می گردد ولی باز هم همان صدا ها ....

اما این بار سانجانا به دوستش همه چیز را می گوید و انها با هم پیش پرفسور آگنی سوروپ می رود او متخصص علوم ماوراء است او با انها به خانه شان می رود و به انها می گوید حضور یک روح را در انجا احساس می کند و به سانجانا وسیله ای می دهد که با ان می توان حضور روح را اثبات کند اگر آن به رنگ قرمز در آید. یک روز می گذرد و سانجانا به سراغ ان می رود و می بیند که حق با پرفسور است و به محل کار ادیتیا رفته و به او می گوید که حق با او بوده است و کسی تو خانه انها است و این حرف را پرفسور هم تایید کرده است ادیتیا هر طور شده او را آرام می کند ولی به سراغ پرفسور رفته حق او را کف دستش می گذارد.

انها به خاطر اصرار پدر ادیتیا که یک قرارداد کاری مهم دارد مجبورند به بمبئی برگردند ولی چیزی مانع از رفتن انها می شود جاده مسدود است و ادیتیا مجبور می شود بدون سانجانا از انجا برود .شب وقتی سانجنا خواب بود صدای فریاد او را از خواب بیدار میشود و در پی یافتن منبع صدا در اینه تصویر یک زن رو می بینه صبح به هم راه پریا پیش پرفسور می روند پریا به پرفسور می گوید به خاطر رفتار بد ادیتیا از او معذرت می خواهد ولی پرفسور حاضر به کمک نیست سانجانا به او می گوید که او یک زن است و این جمله ی او جرقه ای را در ذهن پرفسور روشن می کند چند مدت قبل گروهی برای تفریح به باغی در نزدیکی منزل دانراج می روند در انجا دختری به نام نیها صداهایی میشنود وقتی دنبال منبع ان می گردد با جیزی مواجه می شود که باعث به هم خوردن روانی او می گردد وقتی پرفسور او را می بیند او با لحن یک زن که متعلق به او نیست چیزهای آشفته ای را می گوید . پرفسور حدس می زند انها بهم ربط دارند و همگی باهم به محلی می روند که آن دختر رفته بود و با کندو کاو و جستجو تفنگی را می یابند که با پرس و جو صاحب آن را یافت و پیش او می روند صاحب ان مردی است که مدتی است دخترش مالینی غیب شده است در ابتدا او فکر می کند که انها از مالینی خبی دارند ولی بعد که ماجرا را می فهمد می گوید با این حرفها احساس می کند دخترش مالینی زنده نیست .اما این مالینی کیه؟؟؟.... این رو دیگر باید فیلم رو ببینید